آرشیو خرداد 1392
21 خرداد 1392
X

ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻢ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺁﻫﻨﮕﯽ ﺍﺯ ﺳﺎﺯ ﺷﻤﺎ

ﺩﺭ ﻧﻐﻤﻪ ﻏﻮغا میکند ﺍﻧﮕﺸﺖِ ﺍﻋﺠﺎﺯ ﺷﻤﺎ

دل رابه جنبش بارها باسیم تارآورده ای

ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﺮﺩﻡ‌ ﻣﻌﺘﺮﻑ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻣﻤﺘﺎﺯ ﺷﻤﺎ

وقتی سرودهمدلی‌ درنغمه‌ها سرمیدهی

میگرﺩﻡ ﺍﺯﺧﻮﺩ ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﺑﺎﺑﺎﻧﮓ ﺁﻭﺍﺯ ﺷﻤﺎ

درکوچه های ﺩﻟﺒﺮﯼ ﻭﺍﮐﻦ ﮔﺮﻩ ﺍﺯﺭﻭﺳﺮﯼ

ﺗﺎ ﻭﺍﮊﻩ ﺑﺎﺭﺍﻧﻢ ﮐﻨﺪ‌‌ ﺯﻟﻒِ ﻏﺰل سازِ ﺷﻤﺎ

از‌ نم‌ نم باغ تنت هر دم معطر می شدم

روزی که میکردم گذر ازشهر شیراز شما

آبی که گرددآسمان من هم ﮐﺒﻮﺗﺮ‌‌میشوم

ﺗﺎ ﺑﯿﮑﺮﺍﻧﻢ ﻣﯽ ﺑَﺮﺩ ﭼﺸﻢ ﭘُﺮ ﺍﺯ ﺭﺍﺯ ﺷﻤﺎ

از راه عشوه با دلم بازی نکن بانو عسل

ترسم کند آتش به پا ﺁﻩ ﻣﻦ ﻭ ﻧﺎﺯ ﺷﻤﺎ

16 خرداد 1392
X

به ژرفای همان برفی که بر الوند میخواهم

تو را زاینـده رودی پُرتر از اروند میخواهم

تو فروردین ترین رخ داده یِ فصل بهارانی

شقایق های باغت را پر از لبخند میخواهم

بتاب از برج‌ آزادی به مأوایِ سیاهی ها

گرفتارانِ در شب را رها از بند میخواهم

قسم بر بغضِ در تارم گره بگشاید از کارم

همان یک تارِ زلفت راکه باسوگندمیخواهم

به سانِ قوری چینی تَرک افتاده در جسمم

چنان پاشیده ام از هم که چینی بندمیخواهم

درون بـاغ رویـاها بــه یـادت زندگی کـردم

چه می‌دانی بهارِ خاطرت راچند میخواهم

عسل‌بانو تو آن‌شیرین‌ترین شعرِدل انگیزی

که من از شهدلبهایت نبات و قند میخواهم

6 خرداد 1392
X

در خانه‌ ی چشمم رخ نیکوی توپیداست

هر جا نگرم جلوه ﺍﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﯼﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ

با آن کـــه ستـودم هنــــر فـــرشچیان را

درنسخه ی خطی خـم ﺍﺑﺮﻭﯼ ﺗﻮﭘﯿﺪﺍﺳﺖ

وقتی بکشی شانــه بــه ابــــریشم زلفـت

در پشت کمـر شُرشُر ِگیسوی تو پیداست

راهی‌ که شود روسری ات بـر سر دوشت

ﺍمـــواج شکن در ﺷﮑﻦ ﻣـﻮﯼ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ

در سوز تب آلــوده ی نی از غــم و غصه

حــالات پــر از بغض ثناگوی تو پیداست

دانــم کــه نــداری خبــــر از درد درونـم

بی برگی ام از رنگ النگوی تــو پیداست

بانـو عسلم رایحـــه پـــر کــرده فضــا را

آغــاز بهـــار از تـن خوشبوی تو پیداست